کوتاه درباب «دربارهی اضطراب»
سایمون کریچلی جایی میگوید، در زمانهای که آکنده از نابرابریها و خشونت سیاسی، بحرانهای زیستمحیطی و جنگ و کشمکشهای قومی و عقیدتی است، دلایل خوبی برای نگران بودن و دلشوره داشتن وجود دارد. و حتی فراتر از این، تو گویی دلشوره و اضطراب وضعیت رفعناشدنی سوژهای است که در جهانِ پوچ و بیمعنای بکتی نه توان انجام کاری دارد و نه میلی به رستگاری. اما ماهیت این اضطراب چیست و چگونه سوژه را در برابر شکافهای درونی و بحرانهای بیرونی تعریف میکند؟ آیا اضطراب صرفاً حالتی روانشناختی و گذرا است، یا به تعبیر هایدگر میتوان آن را وضعیتی وجودی در نظر گرفت که از پی رویارویی با مرگ برمیآید؟ آیا میتوان از طریق رواندرمانی و تکنیکهایی چون یوگا و مدیتیشن و عرفانهای مدرن به سوی درمان اضطرابهای درونی گام برداشت یا باید به پیروی از اصول روانکاوی و فلسفی از اضطرابی درونی و گریزناپذیر سخن گفت؟
اینها بخشی از پرسشهایی است که در کتاب «دربارهی اضطراب» اثر رناتا سالکل مطرح میشود و از دریچهی روانکاوی، فلسفه و جامعهشناسی پاسخهایی مییابد. رناتا سالکل، فیلسوف و جامعهشناس اسلوونیایی است که به مانند همسر سابق خود، اسلاوی ژیژکِ فیلسوف، بخش مهمی از پروژهی فکریاش را بر روانکاوی فرویدی-لکانی استوار میکند. سالکل در دههی هشتاد به مدرسهی روانکاوی لیوبلیانا میپیوندد و در سال 2011 عنوان مهمترین زن اسلوونی را به دست میآورد. یکی از پیگیرانهترین پژوهشهای سالکل نسبت میان ایدهی انتخاب و اضطراب در سوژههای امروز است و اگر بخواهیم پیوند مستقیمی میان زندگی و تفکر نویسنده برقرار کنیم، شاید وسوسه شویم که بگوییم ایدهی چنین پژوهشِ پردامنهای نتیجهی زندگی مشترک او با ژیژکِ هیستریک و اضطرابآور است که بعد از سالکل، دو ازدواج دیگر را از سر گذراند.
سالکل در کتاب «دربارهی اضطراب» میکوشد نشان دهد که اضطراب بخشی حیاتی و ضروری از سوژهی انسانی است که باید آن را به رسمیت شناخت و شیوههای مواجهه با آن را آموخت. گام نخست برای این منظور متمایز ساختن اضطراب از احساس ترس است که از طریق تشریح دیدگاه فروید و لکان در این باره صورت میگیرد، اما صورتبندی سادهی آن این میشود که ترس پدیدهای است که در برابر ابژهای مشخص و قابلبیان ایجاد میشود، اما متعلق اضطراب نامشخص و مبهم است و همین امر موجب میشود که به احساسی هولناکتر و ناخوشایندتر بدل شود. سالکل پس از طرح این تمایز و اشاره به جزئیات پیچیدهتر روانکاوانه در این باره، به جنبههای مختلف اضطراب تروماتیکی میپردازد که در دورههای مختلف تاریخی سربازان جنگی پس از بازگشت به خانه احساس میکردند. به لطف جهان صلحآمیزی که برای خود ساختهایم، تقریباً با هر ملیت و زبانی که باشیم با چنین تنشهایی مواجه بودهایم و بنابراین تحلیلهای سالکل در این باره به شکل عجیبی آشنا به نظر میرسند. فصل سوم کتاب به جامعهی سرمایهداری امروز نظر میکند و به این مسئله میپردازد که اضطرابهای موجود در جوامع امروزی نتیجهی نوعی احساس ناامنی برآمده از ماهیت و سازوکار سرمایهداری معاصر است. در این میان سالکل مکانیسم میل و پیوندی که با ژوییسانس لکانی دارد را بررسی میکند و از موقعیتهای تشویشآمیزی که در کمین سوژههای امروز نشستهاند پرده برمیدارد. بهویژه این بحث زمانی جذابتر میشود که درمییابیم در چنین جوامعی میل اساساً هیچ گونه استقلالی از نظام تولید ندارد و اولویت نیاز بر تولید توهمی بیش نیست. فصل چهارم به اضطراب نهفته در روابط عاشقانه توجه دارد و آسیبهای روانی آن را بررسی میکند. سالکل در اینجا بهویژه به داستانهایی در ادبیات میپردازد که در آن فرد عاشق برای کاستن از اضطرابهای خود از دوستی میخواهد که به جای او نامهای عاشقانه بنویسد. داستان سندروم سیرانو دو برژراک نمونهای قابل توجه از این مسئله است که در این بخش مورد بررسی قرار میگیرد. فصل پنجم کتاب به نسبت میان مادر و فرزند از دریچهی اضطراب میپردازد و روایت مادری امریکایی را بازگو میکند که هر پنج فرزند خود را در حمام خفه میکند تا اضطراب خود را نسبت به آیندهی تاریک و گمراهیهای اخلاقیشان از بین ببرد. و در آخر فصل ششم به پیوند میان گفتار و شهادت دادن و اضطراب تنهایی میپردازد؛ در واقع، همان بُعد اساسی روانکاوانه که سوژه برای کاستن از شدت بحرانهای تروماتیک خود باید زبانی بیابد تا از رنجهای خود سخن بگوید. این بخشی از پروژهی گفتاردرمانی است که به اشکال مختلف در تاریخ تفکر مطرح شده است.
«دربارهی اضطراب» از خلال موقعیتهایی که به بخشی از آنها اشاره شد، به خوبی زمینههای اضطراب سوژههای امروز را بررسی میکند و بهویژه رویکردش از این رو اهمیت دارد که بحث خود را جدا از مفاهیم انتزاعی و نظریههای محض، با تجربیات واقعی زندگی غنا میبخشد. به نظر میرسد، با توجه به شرایطی که در جامعهی خودمان بیش از هر فضای دیگری تجربه میکنیم، مطالعهی چنین کتابی میتواند برای شناخت بحرانهای درونیمان راهگشا باشد، یا دستکم کمک کند تا نسبت به آنها خودآگاهی بیشتری به دست آوریم.